شهاب خسروی خداحافظی یا بازگشت؟

حتما همه  عبارت  {   ....... ۲دقیقه سکوت   } را که روی تخته وایت برد نوشته شده بود را خوندید.  

دلیل اینکه ما پست راجع به آقای خسروی در وب نذاشتیم نادیده گرفتن ایشون نبوده بلکه در حال آماده سازی یک کلیپ تصویری در مورد ایشان بودیم که هنوز آماده نشده است.ولی امکان دارد دیگر احتیاجی به تهیه این کلیپ نداشته باشیم.

نظرات 19 + ارسال نظر
ونوس 1390/12/02 ساعت 11:30 ق.ظ

این خیلی خوبه که به فکر هم کلاسی گذشتتون هستین.مرسی.

sorena 1390/12/02 ساعت 01:49 ب.ظ

ajab iyhamy hala yani chi mishe

[ بدون نام ] 1390/12/02 ساعت 03:41 ب.ظ

فقط میگم ای کاش اقای خسروی بودن که جو کلاسمون به این جاها کشیده نمیشد.واقعا ای کاش...

[ بدون نام ] 1390/12/02 ساعت 05:48 ب.ظ

Ey vay mage aghaye khosravi mikhad bargarde?

بصیری فرد 1390/12/02 ساعت 05:53 ب.ظ

سلام.امیدوارم هر چی که به صلاحشون هست پیش بیاد.

جمعی از شیطونک ها!! 1390/12/02 ساعت 06:25 ب.ظ

یک ساعت ازش حلالیت طلبیدیم خداش داده برگرده!اصلاچرابااحساسات ما بازی میکنید؟!تکلیف اشک هایی که ریختیم چی میشه؟!!!!!!!!!
راستی اقای بهاءالدینی شما کی مقامتو واگذارمیکنی؟!

ملودی 1390/12/02 ساعت 07:55 ب.ظ

من فکر می کنم که هیچ نماینده ای مثل اقای خسروی نمی شه.درسته که ایشون متولد ۶۲ بودن اما اگه ۶۶ی هم بودن همین قدر با کمال بودن.

شک نکنید هیچ کس جای کس دیگر را نمی گیرد

اعتمادان 1390/12/03 ساعت 12:24 ق.ظ

جاشون که خیلی خالیه ولی با نظر خانوم بصیری فرد موافقم!

خسروی 1390/12/03 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام بچه ها از همتون ممنونم خوبی و کمال از خودتونه انشاالله شما هم موفق باشین

سحر زندی 1390/12/04 ساعت 11:25 ق.ظ

آقای خسروی سلام
انشاالله هر جا که هستید در پناه خدا در کمال صحت و سلامتی باشید.
چه بوشهر چه شیراز هر جا که باشید برای ما به عنوان یک همکلاسی حتی به مدت یک ترم ارزشمند و شایسته احترامید!
قبول دارم هر کدام از خانم ها و آقایان و بطور کلی هر کدام از همکلاسی های محترم برای خودش شخصیت خاص و از نظر ما احترام ویژه ای دارد.

donya 1390/12/06 ساعت 12:29 ب.ظ

واقعا جای خالیشون احساس میشه.خیلی خیلی.خدا کنه برگردن.

[ بدون نام ] 1390/12/06 ساعت 11:53 ب.ظ

شهاب چی فک کردی گفتی کمالات از خودتونه حالا بچه ها یه شوخی کردن تو چرا جدی میگیری

[ بدون نام ] 1390/12/11 ساعت 01:51 ب.ظ

اقای خسروی در رابطه با تاریخ امتحان میان ترم باید بگم که خوب اقای بهاءالدینی که می گن که کل امتحان میان ترم حدود ۱۵۰ صفحه هست. خوب چرا وقتی که قرار هست کل امتحان از همین ۱۵۰ صفحه باشه همه موافقن که بعد از عید باشه بعد یکدفعه موافق می شن که ۱۱۲ صفحه رو قبل از عید بدن؟یعنی همه مشکلشون همین ۴۰ صفحه بود؟ حتما این موضوع رو پی گیری کنین.

[ بدون نام ] 1390/12/11 ساعت 09:56 ب.ظ

معذرت می خوام ما نظر نمیذاریم که شما تاییدش کنید ما نظر میذاریم که شما بهش جواب بدین.

با سلام.ما امروز در مورد این مساله در کلاس رای گیری کردیم اما میشه گفت تعداد ارای موافق و مخالف تقریبا یکسان بود.فردا دوباره این موضوع در کلاس مطرح خواهد شد.امیدوارم که به نتیجه برسیم.موفق باشید.

[ بدون نام ] 1390/12/11 ساعت 10:16 ب.ظ

ما میخوایم بدونیم که امتحان دقیقا تا چه صفحه ای هست؟

احتمالا تا صفحه 145

[ بدون نام ] 1390/12/12 ساعت 08:18 ب.ظ

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشۀ ماه فروریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:
ـ «از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینۀ عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!»

با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ - ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم . . .»

باز گفتم که : «تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!»

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .

اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کُنی دیگر از آن کوچه گذر هم . . .

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

[ بدون نام ] 1390/12/15 ساعت 06:35 ب.ظ

وای خدا چند روزه هی دلم میخواد بیام بگم چه خوبه که جناب آقای دکتر شهاب خسروی کوهستانی شیرازی برگشتن!( چقدر طولانی بود!!!) آره به خدا آدم حس میکنه کلاس منسجم شده الان واقعا می فهمم اون شاعر و خواننده که (رحمت برآن تربت پاکشون باد ) چه حسی داشتن که وقتی می گفتن : همه چی آرومه... غصه ها خوابیدن... این چقد خوبه که تو کلاسم هستی....
اما خودمونیما دو هفته انگار دوسال بود! بیخیال آقای خسروی خیلی جدی نگیر گفتم یکم با بچه ها دورهم بخندیم! خدایی نماینده قبلیم زورش به استادا نمی رسید!
پس باید بگیم خسروی قهرمان خوش اومدی به ایران به دندان به بوشههههر!

sheitoonak 1390/12/15 ساعت 11:42 ب.ظ

man ba nazare dooste bi namemoon mokhalefam.har chand az bazgashte aghaye khosravi khoshalim ama aghaye bahaeddini ham kheili zahmt keshidan va az zahamateshoon moteshakeram

[ بدون نام ] 1390/12/16 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام.من نویسنده بی تو مهتاب هستم. چون از این شعر خوشم میومد انرا تو وبلاگ گذاشتم و قصد دیگه ای نداشتم اگه به کسی برخورد لطفا منو ببخشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد