این شعر ایرج میرزا گویای همه چیز هست
می گویند روزی مردی در دریا گم شد و در نهایت به جزیره ای متروک رسید ناامید از همه جا
ادامه مطلب ...*کاش گردون گردشش را کند سازد تا که رخسار غزال بی مثالم را ببینم بیشتر
*کاش گردش چرخ فلک در دست من بود که بر گردانمش بر روز های دلخوشی
*کاش گردش گردون نه بر حسب و حساب بل به دست عاشقان بی حساب می بود و بس *کاش گردش وگردون و چرخ روزگاربا حساب عاشقان چرخدآن هم
چرخشی که هرگزهم پایان ندارد.
ادامه مطلب ...
مشکلات زندگی این دوره به قدری زیاده که حتی بچه ها هم دیگه تحمل ندارند و با این شدت عصبانی!!!! میشن.
( لابد حق دارند...!)
ادامه مطلب ...
This poem was nominated poem of 2005. Written by an African kid, amazing thought : “When I born, I Black, When I grow up, I Black, When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black… And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray… And you call me colore???
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم… و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای… و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
استادى از شاگردانش
پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم
داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که
خشمگین هستند صدایشان را بلند
میکنند و سر هم داد میکشند؟
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...