ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مورخان در باره ی تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی نوشته اند:
زمانى سکته اى بر علامه عارض مى شود و خاندانش به این گمان که او به رحمت ایزدى پیوسته است وى را به خاک مى سپارند. او پس از مدتى به هوش آمده ، خود را درون قبر مى بیند
و هیچ راهى را براى خارج شدن و رهایى از آن نمى یابد. در حال ، نذر مى کند که اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد کتابى را در تفسیر قرآن بنویسد. در همان شب قبرش به دست فردى کفن دزد ، نبش مى شود وآن گور کن پس از شکافتن قبر شروع به باز کردن کفن هاى او مى کند. در آن هنگام علامه دست او را مى گیرد ! کفن دزد از ترس ، تمام بدنش به لرزه مى افتد، علامه با او سخن مى گوید، لیکن ترس و وحشت آن مرد بیشتر مى شود. علامه طبرسى به منظور آرام ساختن او، ماجراى خود را شرح مى دهد و پس از آن مى ایستد. کفن دزد نیز آرام شده ، با درخواست علامه که قادر به حرکت نبود، او را بر پشت خود مى نهد و به منزلش مى رساند. طبرسى نیز به پاس زحمات آن گورکن ، کفن هاى خود را همراه مقدارى بسیارى پول به او هدیه مى کند آن مرد نیز با مشاهده این صحنه و با یارى و کمک علامه توبه کرده ، از کردار گذشته اش از درگاه خداوند طلب آمرزش مى کند. طبرسى نیز پس از آن به نذر خود وفا کرده ، کتاب مجمع البیان را مى نویسد.
فقط تونستم بگم الله اکبر