ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دوران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
امتحان میکروب!!!! = کشتار بیوجرسی
امتحان میان ترم = زنگ خطر
امتحان پایان ترم = آوار
لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
استادان = این گروه خشن
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
مرگ استادها = جلادها هم میمیرند
استاد راهنما = مرد نامرئی
کمک هزینه = بر باد رفته
درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان
برخورد استادان = زن بابا
اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت
شب امتحان = امشب اشکی میریزم
تقلب در امتحان = راز بقا
یادگیری = قله قاف
دانشجوی معترض = پسر شجاع
تربیت بدنی1 = راکی1
تربیت بدنی2 = راکی2
خاطرات استادها = اعترافات یک خلافکار
انصراف = فرار از کولاک
تصییح ورقه امتحان = انتقام
نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
شاگرد اول = مرد 6مبلیون دلاری
آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
هیئت علمی = سامورا یی ها
رئیس اموزش = هزاردستان
برخورد مسئولین = کمیسر متهم میکند
از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین
موفق باشید!!!
این کشتار بیوجرسی رو خیییییلییییییی خوووووووب اووووومدی!!!!!!!!!!!!
راستی اگه گفتین خشن ترین عضو این گروه خشن کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دانشجویان دندانپزشکی بوشهر:دیگران(others)
kheili bahal bud sahar raziyam azat

که اینطور پس راضی هستی...
خب خداروشکر.
پس از یک حسرت طولانی از گذرگاه کاماندارا صعود کردیم و سالهای دور از خانه شروع شد.. فرقی ندارد چه جز اجاره نشین ها باشی چه در آپارتمان شماره 13 مهم اینست که روزی کشتار بیوجرسی گریبان تو را خواهد گرفت.
به زنگ خطر گوش نکنی آخرش آوار روی سرت خراب می شود!
و در دیدنیها پرنده کوچک خوشبختی ات را خواهی دید که در دستان این گروه خشن می میرد!
بازم میشد ادامه داداااا ولی از حوصلهمن یکی دیگه خارجه!
یکی همت کنه ادامش بده!
آفرین!!!

واقعا جالب بود! بله خیلی جذاب میشه اگه یه نفر ادامش بده!
بازم آفرین!
و در این هنگام است که هیچ دیوانه ای از قفس نمی پرد و هیچ پروازی بر فراز اشیانه فاخته صورت نمی گیرد.یادش به خیر!چه خوب بودوقتی هالوی خوش شانس بودیم و جدال بر سر هیچ می کردیم و ارزوهای بزرگ داشتیم.تنها دغدغه مان طی مسافت از کرخه تا راین بود و فکر می کردیم چه خوب می شد مرد ۶ ملیون دلاری باشیم.گذشت و دیدیم سامورایی های ما همان سامورایی های پزشکی ها هستند.از مرد نا مریی هم خبری نبود.در کلبه وحشت هم هیچ نبود.هر شب اشک میریختیم تا از دست زن بابا نمره بگیریم در اخر هم شدیم مردی که به زانو در امد و تصمیم گرفتیم از کولاک فرار کنیم و دیگر هیچ...
واقعا عالی بود! تبریک میگم بابت این تصویر سازی عالی!!!
بابا بچه هاایول.هرکدومتون یه پا طنازید {نویسنده طنزپرداز} و رو نکردین.واقعا مطالبتون قشنگ بود.خسته نباشید.
اما به نظر من بیشتر مطلب های طنز یه جوری میخواد بگه:
خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است.... کارم از گریه گذشته به آن میخندم!
.
.
.
.
در کلبه وحشت کمیسر تو را متهم می کند. آری او راز بقای تو را فاش خواهد کرد.
آن ها از تو توقع فتح قله قاف را دارند اما تو خود ای پسر شجاع در اعترافات یک خلافکار شنیده بودی از همین قبیل راز های بقا!! ( حالا که نوبت ما شد راز بقا بد شد!!؟؟)
این همه دست و پا زدن از برای چه؟ آخر زن بابا از تو انتقام خواهد گرفت! و تو در دوئل مرگ به بن بستی خواهی رسید که آوار پیش پای تو گذاشته است!!
بابا سحر چه فلسفی بود این آخری!







اما راس میگید کمیسرای ما فقط بلدن متهم کنن!!!!
اینجوری:
بچه ها خیلی بامزه بود کلی حال کردم.
راستی اینجا وبلاگ بجه های ادبیات بوشهره یا دندون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شایدم هردو!
دانشجویان ادبدانپزشکی بوشهر ورودی 90!
به به! ب ب به به!!!



میبینم که خوووووب زیر آب دانشگاه و اساتید و رفقا و آموزش و همه رو یکجا زدی!!!
نه باشه! فهمیدم بابا مززززززاح بوده!
اما به قول خودت اکثر طنزها ریشه در واقعیت هایی تلخ دااااررره!