صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟

صبر کن سهراب ! قایقت جا دارد؟ 

آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند...

وای سهراب کجایی آخر ؟ … زخم ها بر دل عاشق کردن ، خون به چشمان شقایق کردند....

ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟

صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!

قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . .

نظرات 10 + ارسال نظر
Milad Zamani 1391/04/28 ساعت 01:11 ق.ظ

نیمروز آمد.
بوی نان از آفتاب سفره تا ادراک جسم گل سفر می کرد.
مرتع ادراک خرم بود.
دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد.
پرتقالی پوست می کندم.
شهر در آیینه پیدا بود.
دوستان من کجا هستند؟
روزهاشان پرتقالی باد!

confused 1391/04/28 ساعت 10:10 ب.ظ

motmaenid mozoe in post arefaneast va asheghane nist????!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سید محمد بهالدینی 1391/04/30 ساعت 01:23 ب.ظ

گفتی زمین مجال رسیدن نمیدهد

برچشم باز فرصت دیدن نمیدهد

وقتی نقاب محور یک رنگ بودن است

معیار مهرورزیمان سنگ بودن است

دیگر چه جای دلخوشی وعشق بازی است؟

اصلا کدام احمق از این عشق راضی است؟

این عشق نیست؛فاجعه قرن آهن است

من بودنی که عاقبتش نیست بودن است

حالا به حرفهای غریبت رسیده ام

فهمیده ام که خوب تورا بد شنیده ام

حق باتو بود از غم غربت شکسته ام

بگذار که صادقانه بگویم که خسته ام

بیزارم از تمام رفیقان نا رفیق

"اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق"

من را به ابتذال نبودن کشانده اند

روح مرا به مسند پوچی نشانده اند

تا این برادران جفا کار زنده اند

این گرگ سیرتان خطا کار زنده اند

یعقوب درد کیشد وکور میشود

یوسف همیشه وصله ی ناجور میشود

اینجا نقاب شعر به کفتار میزنند

منصور را هر آئینه بر دار میزنند

اینجا کسی برای کسی کس نمیشود

حتی عقاب در خور کرکس نمیشود

جائی که سهم مرد به جز تازیانه نیست

حق باتوبود ماندمان عاقلانه نیست

ما میرویم چون دلمان جای دیگراست

ما میرویم؛هرکه بماند مخیر است

ما میرویم گرچه ز الطاف دوستان

بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است

دل نبندیم به چیزی یا کسی که موندنی نیست
دل نبندیم به چیزی یا کسی که نمی تونیم ازش دل بکنیم
دل ببندیم به چیزی یا کسی که موندنیه و از بودن با اون ضربه نمی خوریم
دل ببندیم به خدا که تنها عشقی که شایسته جنون آدمی زاده هست

عاشقی فقط و فقط لایق خداست البته اگر ما لایق عشق به خدا باشیم

دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

دعایت می کنم با این نگاه خسته گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر
.
دعایت می کنم در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند
.
دعایت می کنم روزی زلال قطره اشکی
بیابد راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات جاری شود با مهر
.
دعایت می کنم یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
.
دعایت می کنم روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری ، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
.
دعایت می کنم روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا ، اما خدایت با تو نزدیک است
.
دعایت می کنم روزی دلت بی کینه باشد ، بی حسد
بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی ، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و با او بگویی :
بی تو این معنای بودن سخت بی معناست
.
دعایت می کنم روزی نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
.
دعایت می کنم وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل ، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش یک جرعه آبی بنوشانی
.
دعایت می کنم روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
.
برایت آرزو دارم
که یک شب ، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب ، دیدار فردا را به یاد آرد
.
دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی : آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو ، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق ؟
عاشق معشوق ؟
آری ، بگویی هیچ کس
.
دعایت می کنم روزی بفهمی ای مسافر رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن

rishsefid 1391/04/31 ساعت 10:52 ق.ظ

Kheili asheghi pesar...
.....

ما که عشق را درک نکردیم فقط شنیدیم و گاهی هم دیدیم .

مهر 1391/04/31 ساعت 07:38 ب.ظ

این دعایت میکنم خیلی قشنگ بود!

با سپاس از توجه شما دوست گرامی .

bi bi 1391/05/01 ساعت 05:06 ب.ظ

مرا بسپار در یادت

به وقت بارش باران

نگاهت گر به آن بالاست

و در رقص دعا قلبت

مثال بید می لرزد،

دعایم کن،دعایم کن،

که من محتاج محتاجم...

من محتاج تر از تو
نگاهت را محتاج محتاجم
نگاهت را نگیر از من
که من بی آن هیچ تر از هیچم

ریش سفید 1391/05/09 ساعت 02:48 ب.ظ

راستی ممد چرا نظرمو تایید نکردی؟کجایی پس

شرمنده مسافرت بودم . ممنون از نظراتت .

bi bi 1391/06/02 ساعت 04:31 ب.ظ

اره خوب!شما که عاشق نمیشید.فقط گاهی دیدید و شنیدید.

تنها یک لیوان می خواهم


از دست" تو"


جرعه ای عشق بنوشم کافیست...




سرشار می شوم از یک جرعه


سرشار می شوم از عشق پس از نوشیدن آن


همه تار و پودم لبریز خواهد شد از آن




قطره ای از عشق غوغایی می کند در قلبم ...




مایه حیاتی بخدا ای "عشق"

bi bi 1391/06/03 ساعت 02:01 ق.ظ

اره ریش سفید!اقا مشهد بودن!راستی اگه یکی مشهد و کربلا و مکه بره باید چی بهش گفت؟مش کل حاجی!

شما این اطلاعات رو از کجا به دست آوردید ؟ در هر صورت مش کل حاجی رو خیلی خوب امدی

rishsefid 1391/06/04 ساعت 10:53 ق.ظ

bah bah ziyarat ghabul mash kal yahaji mammad ishalla arusit

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد