سورنا و پیرزن !!!! ...

می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران «ارد دوم» از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد
پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟
گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود
پیرزن گفت و اکنون به چه چیز؟
سورنا پاسخ داد به ادامه نگاهبانی از ایران زمین
پیرزن با نگاهی مهربانانه از او پرسید :

 
آیا کسی هست که بخواهی بخاطرش جان دهی ؟
سورنا گفت : برای شاهنشاه ایران حاضرم هر کاری بکنم
پیرزن گفت : آنانی را که شکست دادی برای آیندگان خواهند نوشت کسی که جانت را برایش میدهی تو را کشته است
و فرزندان سرزمینت از تو به بزرگی و از او به بدی یاد می کنند

سورنا پاسخ داد : ما فدایی این آب و خاکیم
مهم اینست که همه قلبمان برای ایران می تپد
من سربازی بیش نیستم و رشادت سرباز را به شجاعت فرمانده سپاه می شناسند و آن من نیستم

پیرزن گفت : وقتی پادشاه نیک ایران زمین از اینجا می گذشت همین سخن را به او گفتم و
او گفت پیروزی سپاه در دست سربازان شجاع ایران زمین است نه فرمان من

اشک در دیدگان سورنا گرد آمد، بر اسب نشست
سپاهش به سوی کاخ فرمانروایی ایران روان شد

ارد دوم ، سورنا و همه میهن پرستان ایران هیچگاه به خود فکر نکردند

آنها به سربلندی نام ایران اندیشیدند و در این راه از پای ننشستند

به سخن ارد بزرگ : آدم های ماندگار به چیزی جزء آرمان نمی اندیشند .

نظرات 4 + ارسال نظر
ب.ن 1391/08/09 ساعت 11:13 ب.ظ

باسلام.بابت این متن زیباممنون.تعجب کردم چنین مطالبی دروبلاګ ګذاشته شد.آخه ماواسه هرمناسبت و یا هرعیدی دروبلاګ مطلبی میبینیم ولی متاسفانه هفت آبان روزجهانی کورش بزرګ هیچ مطلبی مشاهده نکردیم وبه نظرمن این یه ذره بی توجهی ما به بزرګ مردان کشورمون میرسونه.کسی که حتی به روایاتی درقران هم ازشون نام برده شده.به هرحال امیدوارم این انتقاد موجب ناراحتی کسی نشده باشه.ممنون.

با تشکر از انتقاد به جا و شایسته شما.همه بزرگان ایران زمین قایل ستایش و احترام هستند که در میان آنها کوروش کبیر جایگاه ویژه ای دارد.امید است که در تکریم و گرامیداشت این بزرگان بتوانیم نقش خویش را به خوبی ایفا کنیم.با سپاس

روح قیصر 1391/08/10 ساعت 05:40 ب.ظ

سالگرد منم هشت آبان بوداااااا

shoun the sheep 1391/08/10 ساعت 08:56 ب.ظ

"ادامه متن در ادامه مطالب" چی چی بود؟؟

ممنون از دقت نظر شما

روح قیصر 1391/08/12 ساعت 12:23 ب.ظ

خسته ام از آرزوها؛آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی؛بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را؛روز وشب تکرارکردن

خاطرات بایگانی ؛زندگی های اداری

آفتاب زرد وغمگین؛پله های رو به پایین

سقفهای سرد و سنگین؛آسمانهای اجاری

با نگاهی سرشکسته؛چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته؛خسته از چشم انتظاری

صندلیهای خمیده؛میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده؛گریه های اختیاری

عصر جدولهای خالی؛پارکهای این حوالی

پرسه های بی خیالی؛نیمکتهای خماری

رونوشت روزها را؛روی هم سنجاق کردم

شنبه های بی پناهی؛جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را؛با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی؛باد خواهد برد باری

روی میز خالی من؛صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیتها؛نامی از ما یادگاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد